محل تبلیغات شما




به به میبینم که امیر خان هم زنده تشریف دارن




نه که این رمان دسته کمی از فیلم هندی نداره
خب معلومه اون امیر(بووووووق)زنده میمونه



مثله این فیلم هندیا هس طرف صد تا جون داره…



من برای اولین بار تصمیمی گرفتم که رمان اینترنتی بخونم ولی پشیمون شدم چون متوجه شدم نویسنگان رمان های مشهور با رمان های این سایت زمین تا آسمون فرق دارند
بهتر قبل از اینکه شروع به نوشتن رمان کنید چند تا از رمان های مشهور رو بخونید این چیزی که شما مینویسید اسمش و میزارید رمان بهتر اسمش بزارید داستان +۱۸سرکاری


جواب نظر بالای
ببین شاید اینی که میگی درست باشه ولی خداوکیلی عروس استاد یکی از رمانای بی نظیر بوده و هست چون از همه لحاظ کیفیتش عالی بود
نه زیاد کلیشه ای بود نه زیاد رو س مانور میداد فقط در حد پیش بردن داستان بود از طرفی واقعا هیجان داشت و این شخصیتی که نویسنده از ارمین ساخته بود و این غیر قابل پیش بینی بودنش داستانو کاملا جذاب میکرد حالا که فکر میکنم حتی اینکه نویسنده نیومد ته داستانو شبیه خیلی از رمانا کنه هم عالی بود فقط تنها نکته و نقد منفی همین دیر پارت بیرون دادن اونم با حجم کمه
از طرفی تو نباید رمانای مشهور رو با رمانای انلاین مقایسه کنی مثلا خود من طرفدار رمان ۷ جلدیه در جست و جوی زمان های از دست رفته مارسل پروست هستم ولی خب اگه بیام اونو با این رمانا مقایسه کنم واقعا احمقانه است…
اصلا قصد بی احترامی به نظر تون رو ندارم فقط نظر خودمو راجع به کامنتتون گفتم وگرنه نظر شما هم قابل احترامه



همیشه عاشق رمان های هیجانی بودم و هستم درست مث این رمان با اومدن امیر که هیجانم کامل شد خخخ




نه بابا امیر واقعا مرده. گلوله خورد به پیشونش. آرش خودش نبضشو گرفت و دید نمی زنه. مگه با عقل جور در میاد آخه؟
یکی داره لیلی رو بازی میده. حتی اون موقع هم که امیر رو کشتن ، لیلی و آرش نفهمیدن کار کیه! به نظرم پای یه دشمن بزرگتر وسطه کسی که تا به الان ازش رو نمایی نشده و فصل ۴ رو نمایی میشه. مطمئنم امیر مرده و قضیه زیر نظر کس دیگه ای هست، همونی که امیر رو کشته الانم دنبال لیلیه.واقعا خیلی هیجان انگیز شده
بی صبرانه دلم می خواد آرمین و هانا دوباره با هم باشن


یه خط درمیون داره ب ارمین میگه زندگی جدید تشکیل دادم تازه طلبکاره چرا از دیدنم خوشحال نشد ://////////





واااای
نمیدونم چرا یکی از فانتزی هام اینه که میلاد آیلا رو به و همین مسئله باعث شه آرمین و هانا بهم نزدیک شن و دوباره رابطشون گرم و صمیمی شه و از میلاد هم متنفر بشه و دوباره بر گرده پیش آرمین




همش همین چهارتا خط؟جونت دربیاد!!!
قبلنا حداقل بیشتر مینوشتی!



از وقتی که امیر از رمان حذف شدع داستان بی مزه شده:/
نمیشه یه جور بیاریش نویسنده عزیز؟:/



اییییی لعنتی خیلی کم بود . وقتی چهار روز در میون پارت می زارید خوب انتظار داریم که بیش تر باشه.
آرمین بعد چند هانا رو دیده اونوقت همچین برخوردی میکنه مگه میشه ؟؟
وهانا هم همین طور



بابا میلاد همون هم دانشگاهی هانا هست که هانا قبل اینکه با ارمین اشنا بشه باهاش دوست بود ولی خب اونم زن داشت و زنش حامله بود ولی از اون طرف هانا رو هم دوست داشت
حالا اینجا بعید میدونم باهم ازدواج کرده باشن شاید میلاد به هانا خیلی نزدیک باشه و بهش تو این ۴ سال کمک کرده باشه
همه چی بلاخره مشخص میشه فرزندانم فقط کافیست صبر پیشه کنید همانا نویسنده با صابرین است



به نظرم آرمین و هانا خییلیی جذاب تراز لیلی و امیر…خواهشا فعلن تکلیف اینارا مشخص کنینتقریبا همه خواستار ارمین و هانا هستن…البته اگر پارت ها بیشتر بشه که مه


جواب نظر قبلی

عزیزم نویسنده که خنگ نیست بخواد بیاد یکسره داستان هانا و ارمینو جلو ببره قطعا اینا رو یکم راجبشون میگه دوباره میره سراغ ارش و امیر و لیلی
تا بعدش فصل ۴ شروع بشه و بخواد این سه فصلو جمع بندی کنه
به حول قوه الهیه فصل ۴ فصل وصاله ان شـــــــــــــــــا الــــــلـــــه….



به به ارمین عسلم که فهمید بابا شده… این میلادم که خودش زن و بچه داره پ هیچی… دو تا شتره بزنه بر پشت هانا(!) برن دنبال زندگیشون و به خوبی و خوشی در کنار هم بتمرگن…


جواب های نظر قبلی


مام میشینیم دور هم ستایش میبینیم!! چ طوره؟!؟!



ارمین و هانا رو میاره
لیلی و امیر و میخواین





اه ینییی چی این چ وضع پست گذاشتنه مگ جونت درمیاد یکم از ارمین و هانا بنویسی؟




چقد صحنه برخورد آرمین و هانا بد بود. گفتم بعد چهارسال حتما دلتنگ همن آرمین عصبیه قبول ولی هانا با وجود اون همه عشق میتونست عاشقانه تر رفتار کنه و علت نبودش رو توضیح بده بعدا ب چ حقی بچه رو از باباش قایم پیکنه نمیفهمم؟؟؟؟؟؟؟؟



اینطور که معلومه حالا حالاها هانا و آرمین قرار نیست باهم خوب بشن و تازه جنگشون شروع شده، ولی به نظر من آرمین حقش بوده که این بلا سرش بیاد، و حالا مطمئنم که آرمین با گرفتن آیلا از هانا انتقامشو میگیره



یعنی خاک تو, سر هانا
اون همه عشق کجا رفته اخه
یعنی اصلا از حال آرمین خبر نداشت که الان طلب کار هم هست واقعا که




آرمین حقش بوده بیخود کرد که به هانا شک کرد
آرش هم حقشه که لیلی کلا باهاش کات کنه چون اونم بیخود کرد به لیلی شک کرد
امیر رو هم بیارید
قشنگی زمان به اینه که لیلی و امیر به هم برسن
اینجوری همشون خانواده دارن



امیدوارم اراد بچه ارش باشه چون اصلا حوصله ارشو ندارم:|
امیر زنده باشه(که هست):)
ارمین ایلا رو از هانا نگیره:|
ارمین و هانا بشینن برای اولین بار ت عمرشون مث ادم با هم حرف بزننو با هم کنار بیان:|
خلاصه اینکه
نویسنده جااااان عزیز دلم قربون چشمات و قلم خوشگلت بشم من لطفا داستان رو بر وفق مراد اکثریت ممبرات پیش ببرو تر نزن ب داستان فوق العادت
حالا اون وسط مسطا ایلا و اراد هم بزرگ شن و عشقی و عاشقیو اینا :))))




فکر کنم بعدش نوه و نتیجه های اینا عاشق هم بشن و همین جوری بره تا برسه به ما
بابا مگه مسخره بازی ما بزور داریم رمان مامان باباشون میخونیم وای بحال اینکه ترنم خانوم بیاد داستان بچه هاشونو بنویسه



چرا خوبه که, ایلا و اراد…. وای من میمیرم واسه پایان خوش… با صبا موفقم بیخیال لیلی و ارش…




ما داریم برا تقابل ارمین و هانا له‌له میزنیم
بعد یهو این وسط شما از ارش و لیلی میگی؟! ناموسا؟؟!!
فکر کنم منفور‌ترین زوج این سه‌تا کتاب ارش و لیلی باشن :///




سلام
اول اینكه نوسینده جان شخصیت ارمین یادت نره ارمین در فصل عروس استاد شخصیتى كم از امیر نداشت و الان مى تونه راحت بفهمه كه دختر هانا دختر خودشه و هانا ازدواج نكرده
و اینكه اینایى كه غر مى زنن امیر الكى حذف شد ازین دید نگاه كنیم كه تو مهمونى هیچ كس انتظار نداشت امیر بخواد لیلى بفروشه اینجا هممون گول خوردیم و بعدشم انتظار نداشتیم لیلى انقدر زرنگ باشه كه همه چیو برنامه ریزى كرده باشه و اینجا دوباره همه غافل گیر شدیم و بعدشم كه تیر خورد و معما اینه كه كى بهش تیر زد…
ولى در كل لطف كن دیگه بیشتر كشش نده خسته شدیم ممنون
و










نظرات دوستان در مورد فصل 4 استاد دانشجو

خلاصه جلد دوم رمان فروشی نیست

سریال برای عشقم جان میدهم

هانا ,هم ,رو ,امیر ,رمان ,ارمین ,و هانا ,ارمین و ,لیلی و ,که امیر ,رمان های

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

chanleajunkla Hugh's style مرصاد شعبانی نا تنی مرغ پولت pullet poultry وبلاگ اتـــم imocenor Daniel's life گیتار basketball-alomina